هوراااااااا سااااااااااایدااااااااااا رااااااااااااااه میره
چقد منتظر این لحظه بودم که دختر کوچولوی من رو دوتا پای کوچولوش بایسته و تنهایی راه بره هر نی نی و که میدیم راه میره و بازی میکنه بهش خیره میشدم و با خودم میگفتم میشه که شیرین منم راه بره دستاتو جلو میگیری و تند تند راه میری چقدر بزرگ شدی مامانی... دلم میخواد ساعت ها بشینم و راه رفتنت رو تماشا کنم دلم میخواد با صدای بلند به همه بگم که دخترم اون فرشته کوچولوی ما دیگه بزرگ شده و راه میره. امشب منو بابایی کلی راه رفتنت و نیگاه کردیم عزیز دلم شیرینکم خیلی دوست داریم تویی که تمام زندگی ماهستی ...
نویسنده :
مامان
4:08