سایدا نم نم می خوره !
اولین سفر سایدا گلی
امروز ماما ن و بابایی و دایی علی با سایدا خانوم رفتیم جوانرود کلی خرید داشتیم ولییییییییی برف غافلگیرمون کرد و مجبور شدیم برگردیم اما خیلی خوش گذشت جیگر مامان هم همش خواب بود، قربون دخمله گلم ...
نویسنده :
مامان
13:47
خوش اومدی فرشته کوچولو
پرنسس کوچولوی مامان و بابا وقتی تو به دنیا اومدی داشت بارون می اومد، اما هوا ابری نبود! آخه فرشته ها داشتند گریه می کردند چون یکی از اون ها کم شده بود. خوش اومدی فرشته کوچولو ...
نویسنده :
مامان
10:04