سایداسایدا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 25 روز سن داره

سایدونه یه دونه

خود درگیری

سلام الان به وبلاگم سر زدم  و دیدم که دوستان عزیزم  ما رو  با نظراتشون حسابی شرمنده کردن   و انگیزه دادند که امشب  آپ کنیم  این روزها یه کم بی حوصله ام چند بار  سایماه پشت سرهم سرما خورد و به شدت درگیرش بودم خودمم حال خوشی نداشتم این چند وقت حسابی فکر کردم حالا به چی ،بمـــــــــــــــــــاند جالبترش اینه که به هیچ نتیجه ای هم نرسیدم فقط اینو بگم خوددرگیری مزمن دارم دوست جونیا محبت کردین واسه نظرات زیباتون   دعام کنید     ...
14 آذر 1392

دوست دارم نفسم

سلام دخترم الان 4 تا دندون خوشگل و یه دندون نصفه داره که دیگه میشه گفت حسابی کباب خور شده قربونش برم  هرچی که میگذره علاقه ام به سایدا جونم بیشتر میشه و تحمل ندارم یه لحظه ازم دور باشه الان دیگ حسابی دلبری میکنه واسه خودش این یه وجب دخمل ما دل مامانیشو برده کلی لوس میکنه خودشو با این حال خیلی شیطونه بیشتر اوقات از فرط خستگی حتی نمیتونم بخوابم ولی همینکه یه لبخند کوچولوی سایماه رو میبینم یا وقتی مامان گفتناشو میشنوم کلی انرژی میگیرم  و خدا رو به خاطر دادن این فرشته ی آسمانی  به من شکر میکنم دوست دارم نفسم           ...
4 آبان 1392

روز عرفه

سلام دوستای خوبم اگه قابل باشیم امروز عرفه خیلی به یادتون بودم امسال رفتیم مزار شهدا جاتون سبز ، خوب بود البته دختری هم خدایی از شیطونی کم نذاشت جالب بود من که فاتحه میدادم سر قبر شهدا سایماه ادای منو در می آورد و دستشو میذاشت رو قبر  با خودش حرف میزد  انگار داره فاتحه میفرسته قربون دخترم برم یه پا طوطی شده واسه خودش  ...
23 مهر 1392

روز عرفه

  روز عرفه، روز رسیدن به غایت آمال عارفان و روز همجواری با عرش الهی است. در روز عرفه، دست های خود را به سوی آن بی نیاز بالا می بریم  و پیوسته دعا می کنیم: خدایا! غروب این روز را با غروب گناهانمان یکی گردان. التماس دعا
23 مهر 1392

گاز زدن به قارچچچچچچچچچ نپخته

  سلام دیشب رفتیم فروشگاه خرید منو بابایی مشغول خرید کردن بودیم یهو چشمون به سایدا خانوم افتاد که بسته قارچ و از سبد خرید برداشته وسلفونش و دراورده و شروع به گاز زدن این قارچ ها کرده بود خیلیاشونمون رو زمین ریخته بود وای دوست جونیا کاش بودین خیلی صحنه ی جالبی بود گفتم بیام اینجا بنویسم  که هر وقت این پست و خوندم  دوباره اون صحنه واسم تداعی بشه و یه دل سیر بخندم     ...
22 مهر 1392

اهل زمین

  این مطلب سمیه جون،دختر عمه ی سایدا واسم گذاشته، خوشمان آمد گفتم شما هم بخونید:   اینجا هم دلی مانند دلِ من آشوب است از بی معرفتی اهلِ زمین ... مدت هاست این انسان های زمینی یادشان رفته که تو در ثانیه های زمین حاضری و همه را می بینی ... مدت هاست این مردمِ دنیا : یادشان رفته برای انسانیت ، خلق شده اند که رنگ و بوی آسمانی بگیرند : مهدوی باشند و علوی بمانند .. مدت هاست اهل زمین یادشان رفته :که دخترا ن و زنانشان باید فاطمی باشند و زینبی... مدت هاست اهل زمین یادشان رفته : که پسران و مردانشان باید حسینی باشند و حسنی... مدت است اهل زمین فراموش کرده اند که تو خدایی و نگاهشان میکنی : که این زمین و زمان ...
19 مهر 1392

خدایا شکر

دخترم ببخش که خیلی دیر به دیر برات می نویسم گلم من به خاطر شیطنت های تو و کارهای خونه و ووو دیگه وقت اضافه ای ندارم این بار اومدم خیلی کوتاه بگــــــــــــــم دوست دارم و وقتی شیطونی های تو رو می بینم، وقتی نیگاه میکنم که این دختر وروجک من یه جابند نمیشه، خدا رو هزاران بار شکر میکنم که این فرشته ی زیبا رو به من داده و شکر گزارم به خاطر سلامتی تو.
18 مهر 1392

پناه می برم به تو ،ای خدای مهربان

سلامــــــــــ میشه گفت کم آوردم میشه گفت تمومه انرژیم تحلیل رفته میشه گفت صدام تو گلوم خفه شده میشه گقت حتی وقت ندارم یه کوچولو غصه بخورم میشه گفت دیگه از شدت خستگـــــــــی حتی خواب تو چشام نمیاد میشه گفت از خودم بدم میاد که چرا تمام پنبه هام  رشته میشه توجه کردین؟؟ به هر کی محبت میکنی ................!!! با هر کی می خوای درد و دل کنی.............. یه غم دیگه به غم هات اضاف میکنه نمیدونم چـــــــرا؟؟!!  همه فقط خودشونو می بینن نه دیگری رو ،نه واقعا چــــــــــــــــــــــرا؟؟ توجه کردین آدما خیلی بی رحم شدن توچه کردین هر کی میخواد به خاطر ه منافع خودشم شده  فقط حرفه خودشو به کرسی بنشونه دلس...
18 مهر 1392

سایدا و ماجراهاش

سلام تاخیر منو بپذیرد دختری از بس شیطون شده من که اصلا فرصت اینو  ندارم بیام از شیطونیاش بگم گسترش دامنه لغات سایماه: تاب تاب عباسی هیس داخخخخخخخ(داغ) افتا(افتاد)  به خوندن شعر چشم چشم دوابرو علاقه ی زیادی داری و هر کی این شعرو واست بخونه سریع میای انگشت میکنی تو چشش(مثلا می خوای بگی من بلدم چشم چیه) لی لی حوضه رو که می خونم واست ذوق میکنی  و ادای منو در میاری و با انگشتات بازی می کنی جالب اینه که من علاوه بر شیر دادن به سایدا خانوم باید به همه ی عروسکاشم شیر بدم یکی یکی عروسکارو میاره و با گفتن نم نم نم آمادشون میکنه واسه شیر خوردن گفتنی ها راجب سایدا جونی زیاده ولی الان خیلی خوابم میاد ش...
7 مهر 1392