سایدا نگو یه دسته گل
سایدا چشمت کو ماما:انگشت کوچولوشو میزاره رو چشمش و میگه تشم
ازش می پرسم النگوهات کو :کلی افه میادو ابرو بالا می ندازه به همه نشون می ده
قربونش برم تازگیا قدم هاشو محکم تر بر میداره
ولی دخملی شیطونیاش زیادتر شده
تا باباش از بیرون میاد الکی شروع می کنه گریه کردن و جیغ زدن ددری می خواد
جالب اینه که تا بابایی بغلش می کنه دستاشو زود تکون می ده و بای بای می کنه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی