سایداسایدا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 30 روز سن داره

سایدونه یه دونه

سایدونه یه دونه

سلام اومدم بگم سایدا شیرین زبون ما خیلی ماه شده دخمل نازم بهش میگی خودتو لوس کن :یه اداهایی در میاره کاش شما هم میدیدن، قربونش برم با اون لوس کردناش بهش میگی چشمک بزن :هر دوتا چشاشو تند تند باز و بسته میکنه،قربون چشاش بهش میگی سایماه اخم کن:خودش میگه اخم بعد لبو لوچه شو آویزون میکنه بهش میگی سایماه یه کار خنده دار بکن:باصدای بلند قهقه میزنه و دامنه لغات سایماه: اخم اسب سگ:هاپو گربه:میو نازه:نازنین زهرا نیی:نرگس حتا:حسنا اشین:عمو افشین نونو:عروسک صوما:اوما جوجو:جوجه ماشی:ماشین مو:موز ییب:سیب قال:پرتقال موشی:لیمو شیرین شیییر:شیر آپ:آب عمه:عمه(با فتحه بخونید) پر:پرستش حمید:ح...
15 اسفند 1392

این روزای سایدا 3 و گسترش دامنه لغات

سسسلام توجه کردین اگه آدم خوابش، خوراکش ،کلا تمام سیستمش بهم بریزه جه طوری میشه؟؟ آره دیگه ،مثه من میشه کـــــــــلا گیج میزنه سایدا خانوم چند وقتیه ساعت ٣و ٤ صب میخوابه تازه من متوجه میشم ای بابا کلی کار دارم انجام بدم خلاصه اینجانب تا ساعت ٦ صب بیدارم جدیدا سایماه فرهنگ لغتش گسترده شده عسل:عتل بسکویت:بسی باب اسفنجی:باب امیرعلی:عیی دایی علی:عیی دایی محمد:ممد دایی حمید:حمد امیر محمد:ممد  بهاره:بباله سمانه:نمانه سمیه:مــــــــــــیه جوراب:پا عکس:عسک یخچال:تال قربونش برم من با این شیرین زبونیاش       ...
15 دی 1392

دوباره سرماخوردگی

سلام  اومدم بگم باز دچار سرماخوردگی اونم از نوع خونوادگی شدیم آییییییییییی این زمستون فقط در حال درگیری با این ویروسای سمج بودیم بابا تو رو خدا دیگه ما رو بیخیال شین من خودم حال ندارم، این سایماه هم خیلی هوای ما رو داره تا صب بیداره دوست جونیا التماس دعا.....     ...
9 دی 1392

خود درگیری

سلام الان به وبلاگم سر زدم  و دیدم که دوستان عزیزم  ما رو  با نظراتشون حسابی شرمنده کردن   و انگیزه دادند که امشب  آپ کنیم  این روزها یه کم بی حوصله ام چند بار  سایماه پشت سرهم سرما خورد و به شدت درگیرش بودم خودمم حال خوشی نداشتم این چند وقت حسابی فکر کردم حالا به چی ،بمـــــــــــــــــــاند جالبترش اینه که به هیچ نتیجه ای هم نرسیدم فقط اینو بگم خوددرگیری مزمن دارم دوست جونیا محبت کردین واسه نظرات زیباتون   دعام کنید     ...
14 آذر 1392

دوست دارم نفسم

سلام دخترم الان 4 تا دندون خوشگل و یه دندون نصفه داره که دیگه میشه گفت حسابی کباب خور شده قربونش برم  هرچی که میگذره علاقه ام به سایدا جونم بیشتر میشه و تحمل ندارم یه لحظه ازم دور باشه الان دیگ حسابی دلبری میکنه واسه خودش این یه وجب دخمل ما دل مامانیشو برده کلی لوس میکنه خودشو با این حال خیلی شیطونه بیشتر اوقات از فرط خستگی حتی نمیتونم بخوابم ولی همینکه یه لبخند کوچولوی سایماه رو میبینم یا وقتی مامان گفتناشو میشنوم کلی انرژی میگیرم  و خدا رو به خاطر دادن این فرشته ی آسمانی  به من شکر میکنم دوست دارم نفسم           ...
4 آبان 1392